you dont know me ..:D

بایگانی
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

1395/10/20 

16:45 p.m

چشم های کودکانه و معصومش را به من دوخته بود و همچون کودکی بی پناه میو میو و ناله می کرد

تمام خواسته ام در آن لحظه آن بود که میشد دستی روی سرش بکشم و به او پناه بدهم 

به او اشاره کردم که پشت پنجره اتاقم بنشیند، با ترس خودش را از روی دیوار به پایین سر داد 

چشم هایم از این همه بی پناهی به اشک نشست

سعی می کرد از جایی از گوشه کنار پنجره به داخل بیاید فکر می کرد پناهی پیدا کرده... اه خدایا... 

من طرفدار حقوق حیوانات نیستم ولی چشم های این گربه مرا بدجور دیوانه کرد

وقتی می لرزید و سعی می کرد از یک جایی خودش را به خانه راه دهد

سوز سردی میامد... دلم گرفت...  کاش میشد به آغوشش بکشم

ای کاش میشد پناهش دهم

ا ی کاش...  

+ای کاش میشد فریاد بزنم....احمق ها... گربه های سیاه جن نیستنتد!! 

  • ۹۵/۱۰/۲۰
  • Persephone

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
(بهترین لینک باکس)