you dont know me ..:D

بایگانی
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

منِ فراموش کار

من... من را بولد ننوشتم ولی خودتان در ذهنتان بولدش کنید... 

من... 

یک فاموشکار که فراموش میکند گذشته اش را اینده را و همه چیز را... 

تا به حال شده نسبت به هیچ چیز هیچ حسی نداشته باشید... 

آنقدر این حس را تمرین و تمرین کردم که جزئی از  وجودم شده... 

میگویند خدا را مقصر ندانید... 

خدا، تو خودت بگو مقصرت ندانم؟ 

دهانم را میبندم و به همه چیز میخندم... 

مادرم میگوید چه به سرت آمده؟ تو ان دختر قدیمی نیستی... 

مادر راستش را بخواهی خودم هم نمیدانم چه شده.. 

شب ها را تا صبح به یاد آن اهداف فریاد میزنم.. 

فریاد خاموشی... 

فریادی که صدایی ندارد ولی گوش جانم را خوب پاره پاره می کند... 

دستم دردمیکند انقدر که به درو دیوار کوبیده شده... 

درد دارد... 

همه ی وجودم... 

دیگر نمیخواهمش اما چیزی در وجودم تغییر کرده... به هدف داشتن عادت کرده بودم... به این که چیزی باشد که به ان فکر کنم و خون در وجددم بجوشد...

همین الان هم که به ان فکر میکنم... تمام شیرینی اش در وجودم پخش میشود... 

داشتش تمام آرزویم بود... 

افسوس میخورم...با تمام وجود میخواهم به ان برسم و همانجا بمیرم... ولی افسوس که حتی به خوابم هم نمی اید... 

وقتی میگویند کسی صفر شده یعنی چه؟ یعنی "من"

من... یک صفر مطلق... 

منی که حتی خودش را آدم نمی داند... 

روی تخته وایت بردم نوشتم"let's just be Human "... 

میدانم که من حتی موقع مرگم هم باورم نمیشود.. 

  • ۹۶/۰۶/۱۴
  • Persephone

نظرات (۱)

هممم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
(بهترین لینک باکس)