شاید...

شاید روزی بیاید که صدای من به گوش جهان برسد

قلب های ما هم نوا بکوبد 

چشم هایمان پاک ببیند

شاید روزی بیاید با من بخوانی تو با من بخوانی 

شاید روزی صدای تو در گوش من بپیچد که نوای ارامش را میخوانی 

من چنگ بزنم به صدای تو 

چنگ بزنم به صدای تو... 

نجات پیدا می کنم؟

پاسخ این عذاب هایی که میکشم داده خواهد شد

داده خواهد شد؟ 

این روز ها حس مرده ای را دارم که گندیده و بو می دهد

ممکن است نجات پیدا کنم؟ 

ممکن است از این مخمصه نجات پیدا کنم؟ 

Nothing

There is nothing to say

Just watch me die

Cry for help

کاش یکم ارامش داشتم خداااا 

دیگه بریدم خداااا

سیزده تیر

13 تیر را جشن میگیرم 

خودم تنهایی 

با خیل ارزوهایی که در دلم کشته شدند امسال و دم نزدم

نگاه کودکان گرسنه را به لقمه ی غذا دیده اید؟ 

من همانطور به سیزده تیر نگاه  میکنم

نمیتوانم برای داشتنش صبر کنم 

برای نفس کشیدن با ارامش نمیتوانم صبر کنم نمیتوانم صبر کنم 

Venom

You spread in my veins 

Like venom.... 

Someday but not today....

Someday I'll be thankful for what i sacrificed today... 

Someday I'll remember this days as  wounds that made me stronger 

Make me bleve in my self... 

Someday... 

When can i be free?

I wish that i was died that day.... 

Honestly

To be honest... 

Living is too hard 

I'm breaking dawn 

It's too hard for me 

Too hard 

31 روز مانده

31 روز تا ازادی مانده

31 روز تا نفس راحت کشیدن

31 روز تا زندگی کردن

دلم برای زندگی تنگ شده

نکند ازاد شوم و یادم رفته باشد زندگی  کردن را...