به پایین دره ای که برفراز ان ایستاده ام نگاه میکنم
انتهای ان با چشم های ضعیف من به سختی که هیچ ،اصلا دیده نمی شود
صدای موزیک تو گوشم
کلید رهایی را درست ته دره میبینم
درست همانجایی که انگار قول ازادی داده اند
درست همانجا
برمیگردم و به پشت سرم نگاه میکنم
مادرم و پدر و برادرم
دستی برایشان تکان می دهم
مادرم لبخند قشنگی میزند و دست تکان میدهد
من هم لبخند میزنم
دو باره برمیگردم به طرف دره
اینبار تصمیم خودم را گرفته ام
چشم هایم را میبندم و خودم را رها میکنم
صدای فریاد مادر و پدرم در صدای خواننده محو میشوم
In this stupid world
We play hard with our plastic guns
صورتم به زمین میخورد
تکه تکه شدن استخوان بینی ام را احساس میکنم
اما هیچ یک هیچ دردی ندارند
احساس پرواز میکنم
من برای پرواز کردن افریده شده بودم
درست چند ثانیه قبل از بسته شدن چشم هایم برای ابد به بالای سرم نگاه میکنم
وجودم را لبخند زنان میدیدم که بر فراز دره پرواز میکرد
اری کلید رهایی را درست پیدا کرده بودم
- ۹۶/۱۱/۰۳