im ganna got killed and i know it ...
امروز ترازم 5700 شد یعنی 600 تا نسبت به دو هفته قبل رشد کردم
من ب خودم و توانایی هایم باور دارم
و روزی خواهد امد که می ایم و اینجا مینویسم ک امروز ترازم 7000 شد...و من این را مثل روز روشن میبینم
در ارمون های هفته ی قبل اقای حقیقی رتبه اول و دوم را در بین تمام بچه ها بدست اوردم ...من میدانم ک اگر بخواهم می توانم و این برایم مثل روز روشن است ....
درست از ان شبی ک از خدا رنج و درد خواستم زندگی ام زیر و رو شده ...انگار من ان دختر دیروز نیستم شاید هم نباشم...
یکروز ان لباس سفید را به تن میکنم ان گوشی پزشکی را دور گردنم می اندم ...چیزی که من بیشتر از همه شایسته ی ان هستم و میدانم که اگر بخواهم بدستش خواهم اورد
و حتی یک ثانیه هم پشت کنکور نمیمانم من همین امثال بهترین رتبه را می اوردم و در شهر تهران تحصیل خواهم کرد
من به این حرف باور دارم و این حرف مثل روز برایم روشن است ...
سرما خوردگی ادمو داغون میکنه
اونم درست وقتی که تو میدونی اگه حالت خوب بود ازمون بعدی رو میتونستی بترکونی
دلم میخواد این مریضی کذایی رو فراموش کنم و فقط درس بخونم
دلم میخواد این ازمون ترازم بترکونه
دلم میخواد رتبه برتر بشم دلم میخواد یبارم که شده همه بفهمن من کیم
این ازمون ازمون منه هرچقدرم که مریض باشم این ازمون ترازم کمتر از 7000نمیشه و نبایدم بشه
به پایین دره ای که برفراز ان ایستاده ام نگاه میکنم
انتهای ان با چشم های ضعیف من به سختی که هیچ ،اصلا دیده نمی شود
صدای موزیک تو گوشم
کلید رهایی را درست ته دره میبینم
درست همانجایی که انگار قول ازادی داده اند
درست همانجا
برمیگردم و به پشت سرم نگاه میکنم
مادرم و پدر و برادرم
دستی برایشان تکان می دهم
مادرم لبخند قشنگی میزند و دست تکان میدهد
من هم لبخند میزنم
دو باره برمیگردم به طرف دره
اینبار تصمیم خودم را گرفته ام
چشم هایم را میبندم و خودم را رها میکنم
صدای فریاد مادر و پدرم در صدای خواننده محو میشوم
In this stupid world
We play hard with our plastic guns
صورتم به زمین میخورد
تکه تکه شدن استخوان بینی ام را احساس میکنم
اما هیچ یک هیچ دردی ندارند
احساس پرواز میکنم
من برای پرواز کردن افریده شده بودم
درست چند ثانیه قبل از بسته شدن چشم هایم برای ابد به بالای سرم نگاه میکنم
وجودم را لبخند زنان میدیدم که بر فراز دره پرواز میکرد
اری کلید رهایی را درست پیدا کرده بودم