you dont know me ..:D

بایگانی
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

...............

شاید زخم ها بسته شوند

اما جایشان تا ابد میماند 

تا ابد.... 

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

دیگههه نمیتونممم

هنوز باورم نشده دوباره قراره از خونه برم 

روزی 14 ساعت درس بخونم 

هنوزم باورم نشده نمیتونم نه ماه دیگه زندگی کنم

خداااااا نمیتونم دیگه نمیتونننننمممممم

کاش یکی همین الان یهو از پنجره میومد تو یه گلوله تو مغزم خالی میکرد 

کاش پارسال مرده بودم 

کاش یسال دیگه  این همه  تلاش نمیکردم که اینجوری بشه 

گناه من چی بود اخه؟ 

چرا من انقد بدبختم خداااااا چراااا؟ 

انقد گریه کردم دیگه جونی برام نمونده 

دیگه این زندگیو نمیخوام خدایا بریییدمممممم

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

تنها ارزو

تنها ارزوی من اینه که وقتی هدهدم ارزوی تخت سیلمان توی دلم نباشه و اگه  قراره ارزوی تخت سلیمان رو بکنم قبلش خود سلیمان باشم 

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

..............

انقدر تن و جانم درد میکند که دلم به نوشتن نمیرود

اما خواستم این لحظات تاریک را ثبت کنم

دردمیدانید چیست؟ 

یکهویی به جانت مینشیند و دست برنمیدارد 

انگار اسیر شده ای هرچه دست و پا میزنی و انگار نه انگار

از چنگال درد نمی شود فرار کرد 

دوباره ان لحظه ها 

دوباره نا امیدی و سکوت 

دوباره پناه بردن به خدا 

قول دادم 

قول دادم که دوباره دنبالش بگردم 

اگر دنبالم بگردد 

من همین جا نشسته ام 

تو کجایی؟ 

تو کجایی؟ 

شاید لا به لای این همه سکوت 

نگاه غم الود مرا ببینی 

خیس از اشک 

صدای درد الود مرا از سراب سکوت می شنوید 

فریاد زدن، جیغ زدن، گریه کردن... هیچکدام فایده ندارد 

باید تکیه بدهی و مرگت را نزاره کنی 

باید تکیه و بدی و کم کم بمیری 

کم کم بمیری 

صدای مرا از سراب درد می شنوید 

زیر خرواری از ارزوهای خفته 

نمیدانم میتوانم این مطلب را تمام کنم یا نه 

نمیدانم این اخرین نوشته است یا نه 

شاید صدای فریاد مرا تو شنیده باشی 

... 

نمیتوانم 

نمیتوانم این این نوشته را تمام کنم 

نمیتوانم.... 

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

یروز...

یروز از خواب بیدار میشم 

و میبینم این شکنجه ها تموم شده

یروز از خواب بیدار میشم و درد نمیکشم 

یروز بلاخره با لبخند میخوابم

یه شبی میاد که دیگه وقتی میخوابم کابوس نمیبینم

یروز بلاخره به اون چیزی که میخوام میرسم 

یروز ولی نه امروز.... 

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

قول میدم اگه یروزی مادر بشم

هیچوقت نزارم دختر کوچولوی هیجده سالم انقد درد بکشه 

هیچوقت انقد راحت پشتشو خالی نمیکنم 

نمیزارم انقد تنهایی دردبکشه 

نمیزارم تو تاریکی تا خود صبح گریه کنه

نمیزارم

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

زنده بمون

زنده بمون دختر زنده بمون

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

من همون بیچاره ایم که با 86 درصد زیست و با73 درصد شیمی قراره پشت کنکور بمونم

خدایا خیلی درد داره خیلی 

خیلی درد داره 

هیشکیو ندارم کنارم باشه 

همش باید درد بکشم و درد بکشم 

انقد درس خوندم نیمه نابینا شدم 

خداا چرا انقد نفس کشیدن درد داره؟ 

چرا انقد زندگی کردن درد داره؟ 

دو سال  بدترین دردارو به جون خریدم دو سال تا مغز استخون درد کشیدم 

هنوزم ادامه داره 

همش به خودم میگم محکم باش دختر محکم باشه دیگه چیزی نمونده 

ولی حقیقتش اینه که این دردا هیچوقت تموم نمیشه

بعضی وقتا به خودم میگم اصلن من پزشکی نمیخوام یه زندگی اروم میخوام

زندگی ای که بتونم اسمون ابیو احساس کنم از زیبایی درختا لذت ببرم از صدای پرنده ها انرژی بگیرم

صبح ها با لبخند بیدار بشم

زندگی که یروز فقططط یروز توش از خواب بیدار شم و استرس نداشته باشم 

چرا باید تو هیجده سالگی ایندرال بخورم؟ 

خدایا چرا این دردا تموم نمیشه چرا تموم نمیشه؟ 

کاش پارسال مرده بودم

کاش اون شب مرده بودم

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

سکوت در تاریکی

سکوت و سکوت و سکوت

شاید جایی در میان این جاده ی تاریک کسی ایستاده باشد به تماشا

به تماشای جان دادن من 

شاید کسی باشد که بخواهد جلو بیاید و ببیند از درون مردمک های حیرانم دلیل این همه سکوت را 

شاید صدای فریاد مرا شنیده باشد

شاید کسی در تاریکی ایستاده باشد.... 

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

......

فک کنم اون شب واقعا مردم...



  • Persephone
(بهترین لینک باکس)