you dont know me ..:D

بایگانی
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

پرتگاه...

به پایین دره ای که برفراز ان ایستاده ام نگاه میکنم 

انتهای ان با چشم های ضعیف من به سختی که هیچ ،اصلا دیده نمی شود 

صدای موزیک تو گوشم

کلید رهایی را درست ته دره میبینم 

درست همانجایی که انگار قول ازادی داده اند 

درست همانجا 

برمیگردم و به پشت سرم نگاه میکنم 

مادرم و پدر و برادرم 

دستی برایشان تکان می دهم 

مادرم لبخند قشنگی میزند و دست تکان میدهد 

من هم لبخند میزنم 

دو باره برمیگردم به طرف دره 

اینبار تصمیم خودم را گرفته ام 

چشم هایم را میبندم و خودم را رها میکنم 

صدای فریاد مادر و پدرم در صدای خواننده محو میشوم 

In this stupid world
We play hard with our plastic guns

صورتم به زمین میخورد 

تکه تکه شدن استخوان بینی ام را احساس میکنم 

اما هیچ یک هیچ دردی ندارند 

احساس پرواز میکنم 

من برای پرواز کردن افریده شده بودم 

درست چند ثانیه قبل از بسته شدن چشم هایم برای ابد به بالای سرم نگاه میکنم 

وجودم را لبخند زنان میدیدم که بر فراز دره پرواز میکرد 

اری کلید رهایی را درست پیدا کرده بودم 

  • ۹۶/۱۱/۰۳
  • Persephone

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
(بهترین لینک باکس)