فک کنم افسرده شدم
زندگیم خیلی سخت میگزره خیلی خیلی سخت...
کاش یجوری میشد به این دردا پایان داد کاش...
فک کنم افسرده شدم
زندگیم خیلی سخت میگزره خیلی خیلی سخت...
کاش یجوری میشد به این دردا پایان داد کاش...
But you never see the price it cost....
ینی میشه بلاخره منم یروزی به ارامش برسم؟ میشه منم معنی واقعی خوشبختی رو بچشم؟
یه حس خوب بدون استرس...
میخوان کنکورو بندازن دو ماه دیگه
من تا دو ماه دیگه دووم نمیارم
دووم نمیارم خودم میدونم.....
افرینش من شوخی بزرگی بود که خدا با زمینیا کرد..
What is like to feel somthing....
I mean
What the f is happening
I wanna be adventures
I wanna see all over this freaking world
But how?
While they dont even let me to leave my home...
خیلی خسته ام خیلی...
هیچکس حقش نیست این همه درد بکشه
روزی هزار بار این وبلاگو چک میکنم به عشق این که یکی یچیزی گفته باشه
خیلی تنهام
صبا هفت صبح بیدار میشم شروع میکنم به درس خوندن تا شب ساعت دوازده
حال ابن روزای من مثه مرده ها شده
اصلا نمیفهمم دارم چیکار میکنم اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم
خیلی زندگی سختی دارم
کارم شده رویا بافی
تفریحم شده رویا بافی
رویای قدم زدن تو پارک
رویای شنا کردن رویای زندگی کردن
از اولشم زندگی کردن یه رویا بود برام
تو این تنگ کوجیک و سیاهی که خونه ام شده هیچی نیست حتی یه قطره اب
انقدر دوست دارم کوهنوردی کنم
پیاده روی کنم بدوم بخندم بازی کنم
ولی حیف همش رویاس
همش رویاس
.
.
.