you dont know me ..:D

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تکه های پنبه ای ابر در اقیانوس بیکران اسمان بالای سرم شناورند...

تکرار شرشر زلال چشمه درست در مقابل چشم هایم،زیباترین تکرار بی تکرایست که میتواند باشد... 

تاک تاک تاک، و بعد افتادن تکه های چوب ازتنه درختانی که دارکوب ها با آن کله های کوچکشان کنده اند

مرغ های شهدخوار رنگین سردر گریبان گل ها کرده اند به راستی آیا میبویند یا مینوشند؟ 

 درخت بید پشت سرم، انقدر استوار است که بی دغدغه تکیه داده ام... به راستی بر چه تکیه کرده ام؟ بر خدا یا مخلوقش؟ 

باد ملایمی میوزد،گوارا و خنک، چشم هایم را میبندم... 

گره تره شب هایم یکی یکی باز میشود و هر تره ی این اقیانوس تاریک درسَفَری متفاوت در نسیم... 

قلمم از حرکت می ایستد، می شکند در برابر این باد... 

میخواهم بپوشانم این شب ها را... 

این جا همه چیز رنگی ست... 

می ایستم... 

صبر کنید صدایی در دل باد نهفته است... 

لحظه لحظه بر من وضوح پیدا میکند:

خدا تضاد هارار دوست دارد... 

ابر های سپیدش درست در بینهایت ترین نقطه ی آبی... 

دارکوبی که در این ملایمت امواج صدا، میکوبد و میکوبد و میکوبد

سکوت را میشنوی؟ معلوم است که نه!چهچه بلبل ها سکوت را به خاموشی سپرده است... 

و من دربرابر تمام این نظام،بی نظم ترین تضاد ایستاده بودم دربرابر شکوه بی نظم ترین نظام...

دوباره مینشینم، این بار دیگر چیزی نمینویسم،بلکه خوب گوش میدهم...

  • Persephone
  • ۰
  • ۰

خودمم باورم نمیشه دویست صفحه کتاب رو تو دو روز حفظ کردم.

بخاطر المپیاد کلن درسا عمومی رو گذاشته بودم کنار خاک بخورن، حتی ترم اولم حالم بدشد سرامتحان نرفتم... در این حدددد از دینی پرت بودگ ینیااااا

حالا من بودم و دویست صفحه نو نو درحد سوال بندی شده... 

ینی داغون شدم تاخوندمش جون دادم، شب قبل امتحان تا خودصبح بیدار بودم. ینی واقعا باچشم خودم دیدم پایان شب سیه سپید است... 

حالاهم فردا ریاضی دارم... خدا رحم کنه میگن خیلی سخته ولی بنی هاشم رو دیدم راحت بود... ولی خدارو صدهزار مرتبه شکر لیمیتی که به بینهایت میل میکنه رو نخونده بودم یاخدا حتما هم ازش سوال میومد فک کنم خدا دلش برام سوخت اخه من اونارو به بچه هایی که بلد نبودن یاد میدادم تو ترم... هعی خدا شکرت... 

ای خدا فردا مشاوره هم دارم ساعت یازده و نیم ولی خوبه از بلاتکلیفی در میام... 

فلن تا اینجاشو که عمل نکردم خخخخخ😂😂😂

پول ننه بابام دادم به اب الکی الکی... 

خدایا ینی میشه جور شه قبل از پیش دانشگاهی و شروع کردن برا کنکور یه مسافرت بریم... بابام میگه نظارت بر نمیدونم چیچیشون شروع میشه... یعنی تا بهار میاد بابام ایناهم باید همش دنبال افت و گیاه و این کیزا باشن یه سه روز نمیتونه مرخصی بگیره واسه من... داغونم ینیاااا

هعی واسه حرف میزنم دیگه... اودافظ ای ارواااااحححح 

  • Persephone
(بهترین لینک باکس)