95/7/26
10:35 p.m
نرمی و خنکارا در اطرافم حس میکردم
سبک بالی در عمق وجودم ریشه دوانده
باد موهایم را به هم میریزد
و صدا ی جیر جیرک ها، ارامش و سکون لب هایم...
لبخندی به وسعت زندگی بر ان ها می نشانند!
جیرجیرک ها سکوت هرچیزی را برهم میزنند
چه کسی گفت ک شبها همگان خواب هستند....؟!
جیرجیرک ها شب زنده دار ترین، شب زنده دار ها هستند....
دست هایم را تکیه گاه کرده ام و یک زانویم رابالا داده و به هیچ مینگرم
ان وقت ها که ان پایین بودم اینجا هیچ بود ولی حالا هیچ برایم معنی دیگری گرفته
[ادامه مطلب را کلیک کنید]